آسمون ابری من...

ساخت وبلاگ

آسمون ابری من......
ما را در سایت آسمون ابری من... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : my-cloudy-sky22a بازدید : 166 تاريخ : دوشنبه 2 اسفند 1395 ساعت: 1:17

از پنجره‌های باز خوشم نمی‌آید. یکی از دلایلی که فصل‌های سرد را دوست دارم همین است؛ اینکه مجبور نیستم هیچ در و پنجره‌ی بازی را به بهانه‌ی گرما٬ تحمل کنم. لااقل اگر پنجره‌ای بود که رو به باغی زیبا پر از شکوفه‌های بهاری٬ یا رو به درختان بید و گل‌های رنگارنگ٬ باز می‌شد؛ آدم می‌توانست از باز بودنش خوشحال شود. می‌شد در روز‌های بارانی و برفی از پشت شیشه به آسمان و دانه‌های کوچک باران و برف خیره شد. اصلاً اگر می‌شد فقط آسمان را دید٬ خودش خیلی بود! ولی وقتی قرار است پنجره‌ای رو به 10 تا پنجره‌ی ساختمان‌های روبرویی باز شود٬ همان بهتر که بسته بماند. اصلاً در و پنجره‌ای که رو به ساختمان‌ها و آدم‌ها باز شود را باید خراب کرد و دیوار را ادامه داد تا بالا. و اگر نه چه دلیلی دارد پنجره‌ای باز باشد و کله‌ی 100 تا آدم توی اتاق و خانه‌ی آدم باشد؟ اصلاً پنجره‌ای که از قابش٬ آسمان و درختی دیده نشود٬ چه فرقی دارد با دیوار؟!   آسمون ابری من......
ما را در سایت آسمون ابری من... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : my-cloudy-sky22a بازدید : 154 تاريخ : دوشنبه 2 اسفند 1395 ساعت: 1:17

دیروز یک‌ریز باران بارید... ... + عنوان از آهنگ روزای بارونی مجید فلاحی + عکس از خودم / همدان - آبان 95 آسمون ابری من......
ما را در سایت آسمون ابری من... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : my-cloudy-sky22a بازدید : 180 تاريخ : دوشنبه 2 اسفند 1395 ساعت: 1:17

تولّد خواهری امروز بود ولی براش فردا تولّد می‌گیریم. چون مهمون‌هامون یا مهمون داشتن یا مهمونی دعوت بودن! هر سال تولّد و کیک می‌گیریم ولی امسال کلی تزیینات و بادکنک خریدم. وقتی خواهری عصری رفت کلاس و یه ساعتی نبود٬ خونه رو تزیین کردم و به پیشنهاد خاله چراغ‌ها رو خاموش کردیم تا وقتی اومد روشن کنیم و غافل‌گیر بشه! همین هم شد! با دخترخاله از کلاس برگشتن و زنگ زدن٬ باز نکردیم و کلید انداختن اومدن تو! خونه تاریکِ تاریک! گفتن برق رفته؟ O_O هیچکس نیست یعنی؟! بعد من و مامان و خاله از سه جهت چراغ‌ها رو روشن کردیم و خواهری و دختر‌خاله شوکه شدن! :دی به گفته خودشون ترسیدن و با اینکه هزار بار همچین چیزایی رو تو فیلم‌ها دیده بودن٬ ولی اصلاً به فکرشون نرسید که ماجرا این باشه! و غافلگیر شدن! بعد هم یه شکلات تلخ و یه لواشک از طرف من و مامان بهش کادو دادیم تا کادوهای اصلی بمونه واسه فردا! :دی شب هم کیک رو گرفتیم! امسال کیک سفارش دادیم با طرحی که من دادم. و خیــــــــــلی خوب شده! ^_^ بسکه همیشه هر چیزی رو سفارش می‌دی درست حسابی و شبیه اون چیزی که می‌خواستی تحویلت نمی‌دن٬ اصلاً انتظار نداشتم اون‌طوری که م آسمون ابری من......
ما را در سایت آسمون ابری من... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : my-cloudy-sky22a بازدید : 187 تاريخ : دوشنبه 2 اسفند 1395 ساعت: 1:17

یه روز یکی می‌شه دلیل خنده‌هات. با خنده‌هاش می‌خندی از ته دل. یه روز هم می‌رسه که نه تنها باعث لبخندت نمی‌شه٬ نه تنها با خنده‌هاش نمی‌خندی٬ بلکه گنده‌ترین لبخند روی صورتت رو هم محو می‌کنه...

 

آسمون ابری من......
ما را در سایت آسمون ابری من... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : my-cloudy-sky22a بازدید : 155 تاريخ : دوشنبه 2 اسفند 1395 ساعت: 1:17

همه چیزِ دنیا درسته. همه چی سر جاشه. همه چی تکمیله. و خدا من رو صرفاً به عنوان سیاهی‌لشکر و برای خالی نبود زمین آفریده!

 

آسمون ابری من......
ما را در سایت آسمون ابری من... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : my-cloudy-sky22a بازدید : 246 تاريخ : دوشنبه 2 اسفند 1395 ساعت: 1:17

کم‌کم شروع می‌شه پاک کردن تموم ردپاهاش. یه عالمه خاطره؛ یه عالمه گذشته؛ یه عالمه روزای جوونی؛ یکی‌یکی تمام ردپاها ناپدید می‌شه. کار سختی نبود. فقط کافی بود که خودشو از چشم‌هات بندازه. حالا می‌تونی تمام روزای خوب رو٬ تمام خاطره‌های خوب رو٬ بسپاری به دست باد. تازه می‌شه جای عکس‌های چهار نفره و بعدتر سه نفره‌ی روی میز رو٬ عکس‌های سه نفره‌ی دیگه ای بگیره. تمام عکس‌ها باید تعویض بشه. با عکس‌های مهم‌تر. با چیزای مهمی که سال‌ها ندید‌ه‌شون گرفته بودی. که نفهمیده بودی اینجا جای اون‌هاست. خیلی چیزا کم‌کم عوض می‌شه. حتی یکی از همین روزها٬ پلاک نقره‌ای که 10 سال گردنت بوده. وقتشه همه چی عوض شه. اسم‌ها٬ عکس‌ها٬ عددها٬ خاطره‌ها.     آسمون ابری من......
ما را در سایت آسمون ابری من... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : my-cloudy-sky22a بازدید : 179 تاريخ : دوشنبه 2 اسفند 1395 ساعت: 1:17

کاش می‌شد توی یک پیت حلبیِ رنگ و رو رفته٬ آتشی روشن کرد و تمام گذشته‌ها و آینده‌ها را یک‌جا ریخت توی نارنجی و زرد و سرخِ شعله‌ها. بعد خالیِ خالیِ خالی٬ زل زد به یک حالِ ساده. کاش می‌شد مثل ققنوس آتش گرفت و دوباره متولّد شد. کاش می‌شد تمام دلتنگی‌ها و خستگی‌ها را یک‌جا به آتش کشید و خاکسترش را به باد سپرد. کاش به باد سپرده می‌شدم و پر می‌کشیدم رو به آسمان‌ها و آبی‌ها و ابرها و خاکستری‌ها. کاش هنوز بوی باران قلب‌های مرده را زنده می‌کرد و لبخندهایش دل‌های خسته را. کاش ستاره‌ای بود برای سوسو زدن در ظلمت این شب‌های بی‌پایان. کاش دنیا هنوز سبز داشت٬ سفید داشت...   آسمون ابری من......
ما را در سایت آسمون ابری من... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : my-cloudy-sky22a بازدید : 158 تاريخ : دوشنبه 2 اسفند 1395 ساعت: 1:17

روز به روز آدم‌ها دورتر می‌شوند. روز به روز از آدم‌ها دورتر می‌شوم. آدم‌ها هر روز به خورشید سلام می‌کنند؛ من هر روز به ابرها٬ اگر باشند٬ اگر باشم. دور دنیایم پرچینی می‌کشم تا برسد به ابرهای نقره‌ای. بیرون دنیایم همه خوب٬ همه پر از احساس. احساسِ من همه در دنیای ابرهای سفید٬ خاکستری٬ نقره‌ای. احساسِ من همه از جنس ابر٬ باران. روز به روز آدم‌ها دورتر می‌شوند. روز به روز از آدم‌ها دورتر می‌شوم. آدم‌ها همه در ازدحام٬ من در سکوت٬ اگر باشد٬ اگر باشم. چاله‌ای می‌کنم در دل آسمان تیره‌ی شب٬ به عمق سیاه‌چاله‌های فضایی. در آسمان ابری٬ جایی برای ستاره‌ها نیست.   آسمون ابری من......
ما را در سایت آسمون ابری من... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : my-cloudy-sky22a بازدید : 155 تاريخ : دوشنبه 2 اسفند 1395 ساعت: 1:17

جناب بی‌اعصاب چرا نیومده دوباره وبلاگ رو حذف کردید و رفتید؟ آیا آزار و اذیت جمعی از بلاگفایی‌ها کار خوبی‌است؟؟ می‌ذاشتید چند ساعت از خوشحالی‌مون از برگشتن‌تون بگذره بعد باز می‌رفتید. -__-

چه کاریه واقعاً؟ -__-  برگردید دیگه. -__-

آسمون ابری من......
ما را در سایت آسمون ابری من... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : my-cloudy-sky22a بازدید : 160 تاريخ : دوشنبه 2 اسفند 1395 ساعت: 1:17